روانشناس کاشان

روانشناس کاشان

مجید نصیری ؛ روانشناس بالینی ؛ درمان مشکلات روانشناختی فردی | آدرس و شماره تماس:03154736173
روانشناس کاشان

روانشناس کاشان

مجید نصیری ؛ روانشناس بالینی ؛ درمان مشکلات روانشناختی فردی | آدرس و شماره تماس:03154736173

رواندرمانی چیست؟ (پادکست)

https://s17.picofile.com/file/8424740668/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C_%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA.png
  • رواندرمانی چیست؟
  • درمان روانشناسی چگونه باعث تغییر شما می شود؟
  • چه نوع درمانی برای ما مناسب است؟
  • روانشناس در اتاق درمان چکار می کند!؟
  • تفاوت انواع درمان های روانشناختی چیست؟
ادامه مطلب ...

قدرت برچسب زنی روانپزشکان

 مدتها پیش زمانیکه برای یادگیری هرچه بیشتر تشخیص و سایر مباحث به هر دری می زدم در یک گروه فیسبوکی عضو شدم که روانشناسان و روانپزشکان زیادی در آن حضور داشتند. درست مثل دوره های عملی و کارورزی، شخصی یک نمونه حاضر در مطب خود را با شرح حال C.C بیان می کرد و از دوستان تقاضای تشخیص یا کمک در انتخاب درمان می کرد.


هیچ وقت از یادم نمی رود. روزی از کیسی صحبت شد که یک مورد آزار جسمی incest را در گروه مطرح کرد. در عین حالیکه تمام اختلالات همراه، برایم واضح و روشن بود، فقط در مورد نحوه و شروع درمان و ایجاد رابطه therapeutic کامنت گذاشتم. روانپزشک ها ولی یادم هست، بصورت شلاقی (!) انواع اختلالات را در کامنت مطرح می کردند، انگار که جلسه امتحان یا درس تشخیص و آسیب شناسی است.


این نحوه تفکر روانپزشکی بنظرم خیلی خطرناک است. بعضی وقتها با خودم فکر می کنم مردمی که از رفتن به روانپزشک هراس دارند از جهاتی حق دارند. تنها با حضور چند دقیقه ای در کنار پزشک چند استیگمای درشت بر پیشانیشان می خورد و یک ماه به آنها مهلت داده می شود تا تاثیر و سایدافکت قرصها و داروها را بر اختلالهایشان متوجه شوند و دوباره مراجعه کنند! 



در عین حال بیچاره مردم ما! خیلی ها هنوز فرق روانشناس و روانپزشک را نمی دانند...




پ.ن1: حرفهایم نه تمام روانپزشکان عزیز و دلسوز را شامل می شود و نه وجود روانشناسان و مشاوران بی سواد و کم سواد را نادیده می گیرد.

پ.ن2: زیاد به عکس توجه نکنید! در مفهوم عکس جای مناقشه نیست!

تلویزیون و "روانشناسی"

دقایقی از برنامه دیروز سلامت باشید شبکه سه صداوسیما را به صورت کاملا تصادفی دیدم. (تلویزیون نگاه نمی کنم) چیزی که توجه مرا جلب کرد شنیدن مطالب روانشناسی (و نه پزشکی) از این برنامه بود. نزدیک تر رفتم. مهمان برنامه خانم دکتر شوشتری فوق تخصص روانپزشکی کودکان بود. جوابهای ایشان به سوالات مردم در مورد موضوع برنامه: ترس و وسواس در کودکان را گوش کردم که واقعا علمی و قابل تحسین بود (برخلاف خیلی از مطالب غیرعلمی که در برنامه های مختلف تلویزیون از مهمانانِ به اصطلاح روانشناس پخش می شود). چیزی که بعد از آن توجه مرا بیشتر جلب کرد چهره متعجب و لبهای باز خانم مجری برنامه بود هنگام شنیدن مطالب روانشناسی مهمان برنامه بخصوص موقعی که در مورد ریچوال های وسواس کودکان یا عکس العمل کودکان به مرگ عزیزانشان و یا جوابهایی که در مورد مرگ باید به کودکان بدهیم صحبت می‌کرد.


http://s5.picofile.com/file/8138723818/%D9%85%D8%AC%D8%B1%DB%8C_%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA_%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%AF.jpg


کاملا مشخص بود تمام این مطالب برای این مجری تازگی دارد. آنهم شخصی که 4 سال مجری یک برنامه پزشکی صداوسیما بوده. می توان گفت عکس العمل این مجری در مقابل مطالب روانشناسی نمود بارزی از مردم جامعه ماست. مردمی که اکثر آنها نسبت به روانشناسی و روانپزشکی دید خوبی ندارند. و اطلاعاتی که تصور می کنند در مورد روانشناسی در ذهن دارند تماما مطالب غیرعلمی مجلات زرد است.


ای کاش کسانیکه در سایر برنامه های صدا و سیما هم به اسم و عنوان روانشناس دعوت می شوند در سطح سواد این خانم دکتر محترم می‌بودند و می توانستند با جواب ها و مطالب علمی خودشان توجه مردم ناآگاه نسبت به روانشناسی و روانپزشکی را بیشتر به این حوزه جلب کنند.

رئیس بخش اورژانس کیه ؟!

با اطمینان از اینکه پرسنل بخش و همکاران رزیدنت مراقب اوضاع هستند و در صورت لزوم برای کنترل بیمار و تزریق آرام بخش به کمک من خواهند آمد آن روز به تراس بخش که این بیمار نشسته بود رفتم .اصلآ به روی خود نیاوردم که بااو کاری دارم. روی نیمکت دیگری در نزدیکی او نشستم. این رفتار من یک پیام خاص برای او داشت و آن اینکه از نظر من او آدم ترسناکی نیست.


کارکنان بخش همه از او می ترسیدند و " دم پر او نمی رفتند " . همه از او دوری می کردند . تفسیری که از گارد ، اخم ، جبین در هم کشیده و وضعیت آماده به جنگ او داشتم این بود که او حالت تدافعی به خود گرفته است . او می خواست به بقیه بفهماند که اگر کسی قصد آزار او را داشته باشد بد می بیند . او حال گربه ای را داشت که از ترس به سه کنجی فرار کرده بود و حال راه فراری هم نداشت و می ترسید که کسی به او حمله کند ، ناگزیر چنان گارد گرفته و عصبانی نشان می داد که کسی نزدیک او نشود و البته اگر کسی نزدیک او بشود مورد حمله نیز قرار خواهد گرفت.


http://s5.picofile.com/file/8136800018/%D8%AE%D8%B4%D9%85%DA%AF%DB%8C%D9%86.PNG


وقتی روی نیمکت دیگری در کمال خونسردی در نزدکی او نشستم این حرکت من پیام دیگری نیز داشت و آن اینکه حضورا و در آن تراس و روی نیمکت کناری من برای من هیچ معنای خاصی ندارد. پیام رفتار من این بود که در واقع هر یک از ما دو نفر برای خود روی نیمکت ها نشسته بودیم بی آنکه کاری به هم داشته باشیم یا مزاحم هم باشیم . او تصور می کند که هرکس که به او نزدیک می شود قصد آزار او را دارد ، پس به خود “ حق “ می دهد که بد اخلاقی کند ، بی اعتنایی نشان دهد ، عبوس باشد ، چپ چپ نگاه کند ، غر و لوند کند و...


پاسخ معمول آدمها در برخورد با چنین آدم عبوس و کج خلق که آماده جنگ است اینست که صحنه را ترک می کنند یا آنکه خود را آماده مقابله نشان می دهند و احیانآ از کسان دیگری می خواهند تا نزدیک آنها شوند و بالاخره به این سوء تفاهم دامن می زنند . اما آن روز من این کارها را نکردم . با آرامی در جای خود نشستم . او همچنان عبوس و بد اخم و در عین حال پر تبختر نشسته بود .


سعی من برای حفظ خونسردی و آرامش این پیام را داشت که اگر ایشان به هر دلیلی عصبانیست مشکل شخصی خود اوست و به من ربطی ندارد پس دلیلی ندارد که من نگران عصبانیت او باشم . وقتی من با رفتار خود به او نشان دادم که بین ما سوء تفاهمی وجود ندارد بتدریج این احساس به او نیز منتقل شد که اگر من از بد اخلاقی او نمی ترسم لابد از حساب خود اطمینان دارم . رفتار من این پیام را داشت که من چون قصد بدی نسبت به ایشان ندارم پس دلیلی ندارد که از او بترسم . بتدریج یک پندار نا خود آگاه در او شکل می گیرد که اگرچه در این بیمارستان یا جامعه همه نسبت به او سوء قصد دارند استثنائآ این آدمی که روی نیمکت کناری او نشسته قصد بدی به او ندارد و این نخستین قدم برای شروع رابطه درمانی با بیمار اسکیزوفرنیای پارانوئید است.


بیمار که شب قبل با حالت بسیار آشفته و تهاجمی توسط اطرافیان خود به اورژانس منتقل شده بود از برخورد ناچارآ تهاجمی متقابل پرسنل اورژانس [...] شدیدآ دلخور بود و به همین دلیل با پرسنل بخش قهر بود و به کسی اجازه نمی داد که به او نزدیک شود.


بعد از حدود نیمساعت از من که خود را با پرونده مریض دیگری مشغول کرده بودم پرسید رئیس بخش اینجا کیه ؟


گفتم آقای دکتر [...]. گفت اینجا با آدم مثل حیوان رفتار می کنند . او گفت که پیش از این در یکی از بخشهای روانپزشکی در آمریکا بستری شده بود . ضمن صحبت از اصطلاحات انگلیسی استفاده می کرد و ضمنآ تجربه بستری او در یک بخش روانپزشکی در آمریکا برای من جالب و آموزنده بود . بتدریج صحبت ما گل کرد . ایشان اهل [...] بود و من هم چند سالی آنجا کار کرده بودم و بعضی از اهالی آنجا را می شناختم . از او خواهش کردم به زبان انگلیسی که کاملآ مسلط بود داستان بیماری خود را بگوید . تعریف کرده بود که در آمریکا برایش تشخیص بیماری بای پولار داده بودند ولی اینجا می گویند که اسکیزوفرنی دارد و او از این تشخیص ناراضی بود . از آنجایی که خود را آدم برجسته ای می دانست و نیز قصد شکایت از پرسنل اورژانس شب گذشته را داشت از من خواهش کرد که توسط رئیس بخش ویزیت شود . او که تا آن موقع تن به گفتگو با کسی نمیداد حاضر شده بود توسط رئیس بخش ویزیت شود[...]. بدین ترتیب رابطه درمانی من با ایشان شروع شد و تا کنون ادامه دارد.


مطلب از "دکتر علی عباسعلی زاده"

 

ادامه مطلب ...